کسانی که دستی در آتش چاپ و نشر دارند می دانند که تیراژ بالا در
چاپ کتاب برابر است با قیمت تمام شده ی پایین و محصول نهایی ارزان. لذا در یک وضعیت عادی که گستره ی
نیاز قابل پیش بینی باشد عقل اقتصادی حکم می کند که تیراژ تولید در ماکزیمم ظرفیت
تنظیم گردد تا محصول نهایی با توان خرید افراد بیشتری نسبت یابد. اما در ایران شرایط طور دیگری است. حتی ناشران قدرتمند نیز که بازار
پخش را قبضه کرده اند ترجیح می دهند حداقل تیراژ را برای چاپ کتاب انتخاب کنند. چرا؟
سیستم نظارتی ایران مدتی است توانسته درج تاریخ تولید و انقضا و قیمت
را برای مواد خوراکی و تاحدودی هم برای مواد شیمیایی خراب شونده اجبار کند. این
محدودیت برای دیگر کالاها که احتمال فسادشان نیست، موضوعیت ندارد یا جدی گرفته نمی
شود. اما کتاب می شود گفت قاعده جالبی دارد. دولت نظارتی بر میزان قیمت ندارد و
ناشر آزاد است هر قیمتی که مناسب می داند برای محصولش تعیین کند. اما درج این قیمت
اجباری است و پس از انتشار امکان تغییر آن نیست. هیچ کتابی بدون قیمت و اطلاعات دقیق
نشر، اجازه پخش پیدا نمی کند. حتی کتاب هایی که از طرف ارگان های غیراقتصادی به
شکل حمایتی منتشر می شوند نیز یا باید قیمت داشته باشند و یا باید عبارت «غیرقابل
فروش» در شناسنامه ی آنها درج شود. البته این دقت و نظارت سخت گیرانه از بابتی منشا
خیر است، چراکه دانش مکتوب نظم و طبقه بندی تاریخی می یابد و اطلاعات دقیق اجتماعی
از خود به جای می گذارد. اما مشکلاتی هم ببار می آورد. شرایط اقتصادی در ایران
دارای ثبات نیست و قیمت مواد اولیه بطور مداوم در حال نوسان است (نوسان اینجا در
سرعت بالا رفتن است ) . لذا کتابی که با قیمت و خدمات امروز به چاپ می رسد سال بعد
ممکن نیست با قیمت مشابه تهیه گردد. در چنین وضعیتی اگر پروژه ی نشر کتاب در طول
یکسال به فروش تبدیل نشد به معنای ضرر است. ضرر از دو جنبه یکی آنکه سرمایه ی بکار
گرفته بازنگشته است، دوم اینکه ارزش سرمایه ی مانده در انبار روز به روز در حال
سقوط است. این ضرر دوم برای صنوف دیگر اغلب موضوعیت ندارد چراکه افزایش هر نوع قیمتی
به معنی فروش با قیمت بالاتر است. اما کتاب باید با قیمت درج شده به فروش برسد.
مخدوش کردن قیمت سلامت اخلاقی فروشنده و ناشر را تهدید می کند و از جانب خریدار امکان
همدلی ندارد. لذا ناشر در چنبره ی ارزیابی های چندوجهی مجبور است سرمایه ی اقتصادی
خود را اولاً به کتابی اختصاص دهد که پیش بینی فروش در جامعه ی کتاب نخوان ایران را
داشته باشد. دوم تیراژی را انتخاب کند که هزینه های ثابت سرشکن بر محصول واحد،
قیمت تمام شده را به بیرون از توان خرید کتابخوان نبرد. و سوم بتواند تیراژ مورد
نظر را در طول یکسال از انبار خود خارج کند. اینچنین است که تیراژ 1000 و 1200جلد در
جامعه ی 70 میلیونی می شود تیراژ معمول.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر