صفحات

آکادمی گوگوش و دموکراسیِ رای اکثریت


خواننده ای که لااقل دو دهه، اسطوره ی خوش صدایی موسیقی پاپ ایران بود در فتور چند صباحی است دست به کار جالبی زده است. برای آنانی که گیرنده هایشان آسمان اروپا را گز می کند برنامه ای ترتیب داده که سعی می کند از میان علاقمند به خوانندگی استعدادهای جوان را شناسایی کرده و به جامعه معرفی کند یا بستری برای رشد و خودباوریشان فراهم کند. در همین خلال ترانه های خاطره انگیز و ارزشمند زمان خودش را نیز احیا کرده و در قالبی نو به سمع و بصر ایرانیان تشنه ی آن روزها می رساند. این برنامه اساساً اهمیت حرفه ای(موسیقی) ندارد. اسطوره خوش صدایی وقتی دهان برای نقد می گشاید تو گویی فاصله نت ها را هم نمی داند. البته این گفته از اهمیت کارهایی که کرده نمی کاهد. استعدادی ذاتی برای درک زبان موسیقی در او نهفته که هیچ آکادمی قادر به تولید آن نیست. متخصصانی هم که میز نقادی او را تزیین کرده اند صاحب دانش و تجربه ی زیاد نیستند. اما این برنامه با همه ی کاستی های حرفه ای اش لنگه کفش در بیابان که نه، بلکه حکم یک جفت چکمه ی چرمی خوش نقشی را دارد در برهوت شادی و ترانه. البته ابتکار چنین برنامه ای متعلق به این آوازه خوان نیست قبلاً هم در رسانه های رقیب شاهد برنامه های مشابه بوده ایم. اما آنچه این برنامه را متمایز و جذاب می کند، چنانکه نیم میلیون نفر در رای گیری آن شرکت می کنند، اینست که نه آنقدر حرفه ای است که حوصله ی بیننده ی پاپ شنو را سر ببرد و نه آنقدر از هر دری باغی است که آبگوشت غیرقابل هضمی برای اهل موسیقی فراهم آورد. خوانندگان نوپای شرکت کننده در برنامه به کمک ممیزان یاری بخش، تلاش می کنند استعدادشان را با نوعی« پرزنتیشن» حرفه ای برای بینندگان به نمایش گذارند. هم زیبا و دیدنی باشد هم مسابقه و تلاش و شرکت در یک ماراتن. می شود گفت یک کنسرت واقعی را برای شرکت کنندگان ترتیب داده است تا توانایی هایشان را به ظهور برسانند. و از طرفی من و تو بین های ترانه باز با این بهانه، بدون تهیه بلیط به تماشای کنسرتی از آهنگ های جاافتاده با صدای خواننده ای آماتور می نشینند. گزینش و امتیاز دهی نهایی هم به بینندگان واگذار شده است. این تعامل با بیننده و در نظرآوردن ذائقه ی او، رمز موفقیت و محبوبیت برنامه است.
نکته قابل توجه برای من در این برنامه فرآیند غیرقابل کنترلی است که در دموکراسیِ رای اکثریت اتفاق می افتد. معیارهایی که ذائقه ی قاطبه ی مردم را تعیین می کند پایبند اصول آکادمیک یا تعاریف جا افتاده نیست. گاهی یک آشنازدایی ساده، دل آنها را می رباید و گاهی هم ارزش های تثبیت شده. معدل ادراک اجتماعی آدمهایی که به عنوان جامعه ی آماری در رای دهی شرکت می کنند تعیین می کند که تخصص، تعهد یا پوپولیسم طبقاتی و یا هر چیز دیگری از جمله زیبایی اندام، می تواند معیار ارزش باشد. شرکت کننده ی نسبتاً خوش قریحه ای که در تناسب جدیت رفتار و طرز نگاهش به موسیقی، قرعه ی آهنگ های باارزشِ ستار به نامش خورده بود اقبال عمومی نیافت. اینکه چه کسانی با چه ضعف هایی به مرحله ی بعد راه یافتند همه از منظر معیارهای تخصصی و تثبیت شده دانش موسیقی معنا دارد و از این منظر تن دادن به ذائقه ی عمومی به معنای تراشیدن شاخی است که نشمین گا ه تراشنده را نیز می تواند تهدید کند. به هر حال آکادمی گوگوش با همه ی ضعف ها و قوت ها به ما می اموزد که عرصه ی عمومی، خلقیات خاص خود را دارد.
عرصه ی سیاست و معادلات اجتماعی در الگوهای عملی مکانیسمی بسیار مشابه دارد. دموکراسیِ رای اکثریت در نهایت تخصص و منطق را رها کرده و با متر پوپولیسم به ارزیابی امور می پردازد. البته در آکادمی گوگوش یک گزینش مقدماتی برای ورود به عرصه خوانندگی نوعی نظارت استصوابی را فراهم کرده است تا وقت و انرژی گردانندگان برنامه ضایع نشود. اینکه این نظارت در عرصه سیاست چه عواقبی را بدنبال میاورد مجالی دیگر می طلبد. نکته قابل بحث اینست که آکادمی گوگوش در کنار اوقات مفرحی که برای بینندگان فراهم می کند در نقادی از شرکت کنندگان و در مسیر رشد کوتاه شان قطراتی از الفبای مقدماتی ارزیابی صدای یک خواننده را در اختیار بینندگان می گذارد و این برخلاف انتظار موهبت بزرگی است. شاید این لفظِ آکادمی با همه ی طنزی که در کاربرد آن برای این برنامه دارد حقیقتاً چیزی مشابه برای بینندگان باشد. شاید روزی فرا رسد که دانشِ دانندگان به مخاطبان منتقل شود تا دموکراسیِ اکثریت ضعف پوپولیسم را یدک نکشد. این فرآیند طبیعتاً در عرصه سیاست و زمامداری امور اجتماعی نیز تعمیم پذیر است. اگر بتوان انگیزه و نشاطی برای آموختن فراهم آورد معدل ادراک اجتماعی با معیارهای نخبه گرا همسو شده و مسابقه برای حاکمیت از چالش پوپولیسم رهایی می یابد.
اما این همه ی ماجرا نیست. یکدست شدن جامعه نشاط و انگیزه ی داروینیستی زندگی و تلاش را از انسان گرفته، و ابداع روش های نو را برای دیدن و زیستن عقیم می گذارد. ما ناگزیر از گونه گونی در افکار، تنوع در ادراک، و چالش در همه ابعاد زندگی هستیم. معیاری جهانشمول در دست نیست که نشان دهد مسیر نخبگان بهترین یا تنها راه رسیدن به سعادت باشد. تاریخ به دفعات، حقانیت طبیعت و زندگی را به نمایش گذاشته است. عرصه ی عمومی آزمایشگاه با ارزشی برای سنجش عقاید نخبگان است.

۳ نظر:

  1. ابتدا این مطلب را با ذوق خواندم. ولی بلافاصله فس ذوقم خوابید. بس که مطلب آشفته و پریشان است. آکادمی گوگوش چنان نفوذ و بیننده ای در جامعه پیدا کرده است که حسابی ارزش بررسی در تمام سطوح را دارد. همین قدر بگویم که اواخر این هفته در مشهد بودم، میهمان یک شرکت نوشابه سازی کاملا دولتی. یکی از همکاران حسابداری در آن شرکت که صدا و کلا ذوق خوبی دارد با هزار بدبختی ویدیوئی درست کرده و برای آکادمی فرستاده است. و تقریبا هم هم در آنجا از این موضوع اطلاع دارند و امیدوارم برنامه آن ویدئو پخش شود. یعنی نفوذ این برنامه تمام مرزها را در نوردیده. بعد از خواندن مطلب حسابی افسوس خوردم که چرا احمد این چنین در خصوص موضوعی که در آن دانش خوبی دارد دچار پریشان گوئی شده است.
    اولا این برنامه ابتکاری نیست در تمام دنیا متداول است. یقینا گردانندگان برنامه از طراحان و دارندگان ایده اصلی آن مانند پاپ آیدل و این قبیل شوهای تلویزیونی اجازه گرفته اند و من فکر می کنم احمد اصلا با سابقه چنین برنامه هائی آشنائی ندارد. دوما برنامه در خصوص موسیقی پاپ است و در این خصوص قدرت اصلی دست مردم است و ربطی به پوپولیسم ندارد. این عرصه، عرصه نخبگان نیست و عموما از مردم نظر می خواهند و در این خصوص اگر تقلب نکرده باشند تا کنون خوب پیش برده اند.
    این برنامه اخیرا هفتصد هزار رای دهنده داشته است. تنها برنامه تلویزیون وطنی که اندازه یک کشور بودجه می بلعد، نود فوتبال است که چنین مردم را به واکنش وا می دارد. آن برنامه را هم می دانیم که تلویزیون از سر اجبار ادامه می دهد. منوتو عرصه را حسابی بر تلویزیون وطنی تنگ کرده است و اوقات درخور توجهی از مردم صرف تماشای این تلویزیون می شود. از این منظر اتفاق بسیار فرخنده ای است. برنامه های آن هم به عنوان یک تلویزیون سرگرم کننده سطحی و مبتذل نیست. انگشت روی فضای خالی ای گذاشته است که نبود آن بنوعی سی سال است سوهان به روح مردم می کشد.
    در برنامه آکادمی دو کارشناس برنامه به کار خود حسابی تسلط دارند. هومن خلعت بری چهره شناخته شده و باسوادی است. اصولا تلویزیون منوتو چیزی شبیه بی بی سی فارسی است که تمام همکاران خود را معمولا از نسل جدید جذب کرده و مانند لس آنجلسی ها در سی سال پیش یخ نزده است. رها اعتمادی خود شاعر است. خلاصه این تلویزیون و علی الخصوص این برنامه حسابی ارزش بررسی دارد.

    تنها نقطه جالب این مقاله اشاره هوشمندانه به سطح پائین دانش علمی گوگوش در ارتباط با موسیقی است. گوگوش به نظر من نسخه پاپ شجریان است. هنرمند و خواننده بسیار بزرگی است اما شانس بزرگتری نیز داشته است که در دوران اوج ترانه سازی و با بهترینها کار کرده است. از این که بگذریم بقیه حسابی پریشان گوئی است.

    پاسخحذف
  2. هدف بررسی برنامه ی آکادمی یا کانال منوتو نبود. هدف بیان خصلتی بود که در مکانیسم رای اکثریت نهفته است و این موضوع را به سادگی و زیبایی می توان در برنامه ی مذکور نشان داد. برخلاف آنچه فکر میکنی موسیقی پاپ در معنای پیش پا افتاده نیست که احتیاجی به تخصص یا استعداد نداشته باشد. گوگوش استعداد ذاتی فوق العاده ای در فهم زبان موسیقی دارد. البته الحق او مثل چشمه ی بود که اگر خوب هدایت نمی شد در شوره زاری می خشکید و اثری از آن باقی نمی ماند.
    بخش بزرگی از هنر مربوط به مهارت یا فنی است که در فرآیند تولید بکار میرود. گوگوش هم مثل بسیاری از هنرمندان دیگر سواد نقد و تحلیل و حرف زدن ندارد اما کارش را خوب بلد است. تقریباً همه ی ترانه ها و آهنگ هایی که در اذهان و به نوعی در تاریخ ماندگار شده اند یا از تخصص یا از استعداد بالا ناشی شده اند.
    ضمناً هیچ اثر اجتماعی خارج از تاریخ قابل مطالعه نیست. اگر موسیقی پاپ را در بستر تاریخی مطالعه کنی خواهی دید که چه ریشه های عمیقی در موسیقی سنتی دارد و چقدر مهمل است که فکر کنیم این موسیقی از زیر بوته عمل آمده است. بنابراین قدرت دست مردم نیست و همچنان نخبگان نقش دارند. اینکه تعامل تلویزیون با مردم تولید محبوبیت می کند ربطی به ارزش های موسیقایی ندارد.
    ماندگاری تاریخی ( نه مدهای روز) صداها را عامه تعیین نمی کند بلکه تایید نخبگان و اهل موسیقی آنها را زنده نگه میدارد. از هم نسلان هایده خیلی ها کارشان رونق داشت اما امروز کسی آنها را گوش نمی دهد. شهرام شبپره طرفدارانش بیشتر از ستار بود اما آیا می شود آن دو را مقایسه کرد.
    یا من مطلب را بد گفته ام که بحث در این مهملات متوقف شده یا ذهن محمد درگیر مقولات خودش است.

    پاسخحذف
  3. من فکرمی کنم هدف احمد نقدوبیان حقایقی است که درتوجه و سپردن نتیجه ی کاری به آرای عموم احتمال بروز می یابدکه شاید کارشناسانه و علمی نباشد، اما چون احترام به خواست وعلایق مردم درآن لحاظ می شود قابل تقدیرو تمجید است . اگرچه بررسی ،اجمالی و کوتاه بوداماجنبه های مختلف برنامه راشامل می شد وروی هم رفته پیام ونگرش مثبتی در اثنای آن نهفته بود.

    پاسخحذف