صفحات

بچه‌هاي ديروز و امروز


«مادر من زن چهارم پدرم بود». در مسیر عبور هر روزه ام پارک کوچکی هست که آفتاب دلچسب زمستان پیرمرد های بازنشسته را برای گپ زدن و گرم شدن روی صندلی های آهنی پارك، گردِ هم می آورد. همیشه با سرعتي زياد از کنارشان می گذشتم اما این جمله ی طنین انداز که با سکوت حضار نیز همراه بود باعث شد اندکی سرعتم را کم کنم و گوینده ی کلام را در بين آن چند نفر بيابم. نمی دانم در آن لحظه چه چیز باعث شد گوینده ی آن جمله را جستجو کنم، اما اکنون که می اندیشم احتمالاً بیش از هر چیز دانستن نوع احساسات گوينده برایم مهم بود. باید تامل می کردم و می دیدم جمله ی مورد نظر در چه بافتی از كلام بیان شده بود. شاید صرفاً شاهدی بود بر مدعایي یا نقض استدلال کسی دیگر. چهره ی مرد که از مسیر نگاه دیگران او را شناختم، چیزی از احساس غم، حسرت یا نفرت در خود نداشت. کاملاً آرام و بدون احساس، همانند یک مجسمه. با این همه جمله‌ي گفته شده به تنهايي چنان محتوای آزاردهنده ای داشت که شکاف عمیقی در افکارم ایجاد کرد و تا انتهاي روز چندين بار به ياد او و غم بزرگي كه پشت اين جمله‌ي ساده بود افتادم. با در نظر گرفتن آمار، احتمالات و محاسبات ساده مي‌توانستم حدس بزنم كه آن پیرمرد لااقل بايد فرزند هشتم پدرش باشد. نمی دانم که تامین معاش این خانواده ی لااقل ده نفره اجازه برخورداری از موهبت پدر بودن را به پدر او می داده است یا نه. اما می توانم با درصدی از اطمینان بگویم در بهترین حالت میزان توجه و محبت يك هشتمي که او مي‌توانست به هر يك از فرزندانش ارزاني دارد، برای پروردن یک انسانِ -از لحاظ روان شناختی- سالم کافی نیست. تلاش می کنم به خود بقبولانم که شرایط اجتماعی و اقتصادی آنقدر متفاوت بوده است که نتوان نظری چنین قطعی اعلام کرد، اما دانسته هایم و تجربه‌ي کودکی‌ام امكان عدم قضاوت را از من مي‌گيرد. انحطاط تک فرزندی دنیای مدرن هم چندان قابل دفاع نيست. توجه بي حد و حصر ، سرويس‌هاي نالازم و... آسیب های غیرقابل جبرانی را بر كودكان دنياي جديد تحمیل می کند که آنها را هر روز بيشتر از ديروز به سمت تنهايي و دلزدگي از جمع مي‌كشاند. در خانواده های پرجمعیت قدیم خبری از اين معضلات نبود، اما رقابت در ماراتن محبت، خلا روان شناختی عميقي به فرزندان تحمیل می کرد که نامش هر چه باشد نتيجه‌اش بهتر از اين يكي نبود. کاش می شد موازنه ای منطقی تری بین امروز و دیروز برقرار کرد.

۱ نظر: