صفحات

مالیات بر ارزش افزوده


مطابق تعاریف اقتصادی به ارث رسیده از مارکس « ارزش افزوده» به چیزی اطلاق می شود که در قالب فعالیت یا کارباعث می شود مواد و مصالح اولیه به کالایی قابل عرضه تبدیل شود. برخی از کالاهایی که مشمول بارگذاری ارزش افزوده می شوند خود کالای نهایی نیستند و در کالاهایی دیگر مورد استفاده قرار می گیرند تا به کالای نهایی تبدیل شوند. مثلاً در یک ضبط صوت قطعات بسیاری وجود دارد که هریک محصول نهایی یک تولید کننده فرض می شود اما خود در محصولی دیگر بکار می روند تا به کالای مصرفی تبدیل شوند. در همه ی مراحل تولید، نوعی ارزش بر کالا سوار یا افزوده می شود تا به چیزی تبدیل شود که قابل استفاده از طرف بنگاه تولیدی دیگر یا مصرف کننده ی نهایی باشد. نظامهای اقتصادی نوعی مالیات بر این فرآیند قائل هستند که بنده از فلسفه ی وجودی و مناسبات آن مطلع نیستم اما چیزی که برایم مبهم است این است که کالای نهایی عرضه شده به بازار حین نقل و انتقال در میان عمده فروشان دیگر ارزشی به آن افزوده نمی شود. لذا مالیاتی که تحت عنوان ارزش افزوده در این مبادلات دریافت میگردد لااقل مطابق تعاریف اولیه توجیه پذیر نیست و علاوه بر اینکه باعث آشفتگی قیمت ها می شود در نهایت نیز بر قیمت نهایی محصول افزوده شده و از جیب مصرف کننده ی بینوا بیرون کشیده می شود. مثال ساده : یک سطل ماست میخرید که روی آن درج شده قیمت با احتساب مالیات بر ارزش افزوده x  تومان سپس پایین فاکتور فروش فروشگاه می بینید به مجموع مبلغ فاکتور 4 درصد نیز مالیات بر ارزش افزوده اضافه گردیده است یعنی 8 درصد. ظاهراً در کشورهای غربی که در آنها حد بالایی از شفافیت اقتصادی حکم فرماست این پدیده با هدف خوداظهاری مالیاتی بوجود آمده و هر خریداری برای جلوگیری از تحمیل هزینه مالیاتی غیر عادلانه، خود ممیز مالیاتی شده و به سمت شفافیت میل میکند و در عین حال منجر به حذف واسطه ها نیز می شود. با این همه در جامعه ی ما اجرای نیم بند آن در حالی که زیرساخت های لازم بوجود نیامده جز تحمیل مالیات اضافی بر مصرف کننده ی بینوا چه سودی دارد. جامعه ای که دفتر و دستک در آن مفهومی ندارد و اداره ی مالیات لیست از پیش تعیین شده برای اخذ مالیات بر درآمد از بنگاه های تجاری دارد چگونه میتواند از این پل نا هنگام عبور کند.

۳ نظر:

  1. نه خیر این مالیات بر ارزش افزوده نیست، مالیات بر ارزش افزوده به کل متفاوت از آن چیزی است که شما فکر کرده اید. اول لازم است توضیح دهم که شاید همان ذهنیت تعریف مارکس موضوع را برای شما پیجیده کرده. در دنیای لیبرال و بازار آزاد تاجری که محصولی را از مالزی به تهران می آورد و در ایران پخش می کند کار او ارزش تولیدی دارد و در حقیقت بخشی از پروسه تولید است.
    مالیات بر ارزش افزوده ظاهرا ابداع فرانسوی ها در اوایل قرن بیستم است که دنیا را فرا گرفته و اگر در ایران درست پیاده شود ارزش آن به مراتب از ملی کردن صنعت نفت بالاتر است. به زبان شیرین لری منطق این قانون به شرح زیر است.
    1- تولید کننده اولیه محصول را به اولین خریدار با مثلا 4 درصد مالیات می فروشد.
    2- خریدار بعدی نیز 4 درصد به همان مبلغ اضافه می کند و به خریدار دوم می فروشد.
    3- خیریدار اول با ارائه فاکتور اولیه به دارائی اظهار می کند که قبلا به این محصول هنگام خرید 4 درصد مالیات داده است. لذا دارائی بر مبنای قیمت اولیه 4 درصد او را بر می گرداند و عملا او به همان میزان سود خود، 4 درصد مالیات خواهد داد.
    4- فرض کنید خریدار دوم همان مصرف کننده نهائی است که بنده و جنابعالی باشیم. در این صورت ما نیز در پایان سال با ارائه بیلان خود به دارائی مالیات بیشتر پرداخت شده در جریان خرید را بازپس می گیریم.

    ملاحظه می فرمائید که این روش کمی پیجیده است و نظام مستند سازی در حد آلمان برای اجرا لازم دارد. دولت اصلاحات کار حسابی روی آن انجام داد و قرار بود گام به گام اجرا شود اما این دولت با مدل مدیریت جهانی به گمانم درست و حسابی موضوع را درک نکرده اجرا کرد و البته با شکست بزرگی مواجه شد. اجرای این قانون احتیاج به تجارت شفافی دارد که اساسا ما فاقد آن هستیم.
    بزرگترین مزیت مالیات بر ارزش افزوده دو چیز است
    1- هر چه کالا چرخش داشته باشد، فروشنده به اندازه سودی که می برد(همان ارزش افزوده) باید مالیات بپردازد. بنابراین ماهیت این قانون، فاصله تولید کننده و خریدار نهائی را به حداقل کاهش می دهد.
    2- مهمترین خاصیت این قانون در این است که در هر معامله ای خریدار عملا به ممیز مالیاتی فروشنده تبدیل می شود. این کشف و ابداع شاید اهمیتی به اندازه نسبیت در فیزیک برای تجارت سالم داشته باشد.

    توجه فرمائید که تولید کننده هم که مثلا یک کتاب را تولید کرده است لازم بوده هزینه مواد اولیه مانند کاغذ و چاپ را بپردازد. آنها نیز موقع فروش مالیات پرداخته اند. با ارائه فاکتور آنها به همان نسبت ارزش افزوده از مالیات پرداختی، عودت می شود.

    نکته جالب اینجاست که بسیاری از افراد تحصیل کرده و باسواد مثل جنابعالی برداشت درستی از این قانون ندارند اما بازاری کم سواد اما اهل فن در زرگرخانه، بلافاصله موضوع را گرفت و حسابی شلوغ کرد. بعبارت دیگر اونی که باید بفهمه خوب فهمیده که این قانون در نهایت و بصورت خود کنترلی به چه شفافیتی منجر خواهد شد. در کشور همسایه ترکیه پس از عمری تلاش توانستند آن را اجرا کنند.

    در خاتمه عرض کنم که فقط من و مهندس بی نهایت کامنت گذار اعظم نهالستان مجاز هستیم از طب تا نجوم نظر دهیم. دیگران کی وارد این مقوله شده اند؟

    پاسخحذف
  2. مشکل من کاریکاتوریزه کردن مفاهیم پیچیده است. با فرض اینکه گفته های شما درست است ( باید اعتراف کنم اطلاعات کمی در این خصوص دارم) آنچه که توضیح دادید ناضر بر ارزش افزوده نیست. ارزش افزوده مطابق تعریف مشمول کالاهای تولیدی است نه خدمات یا تجارت. این مقوله می توانست با عناوینی دیگر مثل مالیات بر دلالی یا هر چیز دیگر باشد چرا که ماهیتاً متفاوت با ارزش افزوده است.
    همانطور که اشاره کردی بسیاری از قواعد دنیای مدرن با مختصات جامعه ی ما همخوانی ندارد و ÷یشا÷یش باید مقدماتی را فراهم کرد. مثال دیگر حذف یارانه هاست. همه ی اهل فن می دانند که حذف یارانه ها خوب است اما با چه شرایطی؟ در کشورهای پیشرفته هم یارانه پرداخت می شود اما به مراکز و نهادهای خاصی که حقیقتاً منجر به عدالت اجتماعی شود نه فساد.
    راستی نگفتی ماجرای 8 درصدی که از جیب مصرف کننده میرود چه میشود. من باید مالیات پرداخته ام را از کجا پس بگیرم. باید به عرض برسانم که این وسط فقط سر مصرف کننده است که بی کلاه می ماند. چندی پیش یکی از آشنایان تاجر به تفصیل توضیح میداد که چگونه با سند سازی از پرداخت این مالیات اجتناب می کند. البته چون برای من جذاب نبود دل ندادم و نفهمیدم.

    پاسخحذف
  3. مالیات بر ارزش افزوده ترجمه Value Added Tax V.A.T
    است و ترجمه بسیار دقیقی است. شامل همه نوع فروش کالا و خدمات هم می شود، حتی خدمات جنسی!. در ضمن در فرهنگ نفتی و ثروت ناشی از آن در حالی که ظاهرا سومین ملت تنبل دنیا بعد از اعراب و افریقائیها هستیم، مالیات حرف عجیبی است.
    در درون مالیات بر ارزش افزوده مکانیزم اینکه شما بخش اعظم آن هشت درصد را از دارائی پس بگیرید وجود دارد. و نقطه قوت آن همینجاست که هر خریداری به خاطر منافع خود از فروشنده فاکتور می خواهد. اما خانه از پایبست ویران است.

    پاسخحذف