دست و پا زدن در بازدم سنگین اقتصاد راه خلاقیت را بسته. از کسانی که به امید مطلبی نو به این وبلاگ سر می زنند پوزش می طلبم. تلاش خواهم کرد در سال جدید این فلج فکری را بیشتر از خود دور کنم. به شاملو غبطه می خورم که در هر شرایطی شاعر باقی ماند و مسئولیت انسانی بودن و انسانی زیستن را از دوش خود وا ننهاد. ما اغلب نتایج بی همتی خود را بر دوش شرایط ، وقایع و عوامل خارج از کنترل خود می افکنیم. اغلب به غلط می اندیشیم که اگر در جامعه ای منظم تر می بودیم و اگر زندگی مان در گرو بحران ها و تشت های بی حاصل نبود چنین می کردیم و چنان. اگرچه در جولانگاه جامعه شناسی یا مهندسی اجتماعی به تاثیر عوامل محیطی در شکل گیری اذهان نابارور بسیار باور دارم اما در عرصه ی روانشناسی معتقدم شخصیت خلاق بودن بیشتر به شیوه ی باز تعریف شخص از خود و نحوه ی معنا کردن زندگی ربط دارد تا عواملی که سر راه او سبز می شوند. چه کسی می تواند ادعا کند نقش باورها در تولید واقعیت کمتر از چیزهای دیگر است. به عقیده ی من واقعیت بازتاب افکار درونی و شیوه ی اندیشیدن ما نسبت به زندگی و جهان خارج است.